با اینکه گیتار انواع و سبکهای مختلفی دارد اما هنوز که هنوزه سبک کلاسیک محبوبترین سبک میان مردم و جوانان است.البته برای اینکه بخواهید به طور حرفهای به موسیقی گیتار گوش دهید و آثار برترین نوازندههای این ساز را دنبال کنید، نیازی نیست نوازندهی این ساز باشید.فقط کافی است که در ابتدا بدانید که موسیقی کلاسیک چه ویژگیهایی دارد و همچنین با برترین نوازندههای این ساز نیز آشنا شوید، ما در این مقاله سعی بر این داریم که شما را با نه قطعهی اصیل از این ساز آشنا کنیم که میتواند شروع خوبی برای شمایی باشد که میخواهید یک مخاطب حرفهای باشید.
با وجود اینکه این اثر پس از مرگ سازندهاش منتشر شده که پیوندی با منطقه آستوریاس در شمال اسپانیا دارد، کار آلبنیز برای گیتار ادای احترام آشکاری به سنتهای فلامنکو اندلس است. تغییرات ناگهانی، پویایی و ملودی پیچیده، این اثر را به قطعه ای شیطانی برای تسلط بر گیتار تبدیل کرده است. هنگام گوش دادن به لرزشهای سریع اثر، تقریباً میتوانید گرمای غبارآلود یک بازار اسپانیایی را احساس کنید
به هیچ وجه قطعه ای آسان برای نواختن نیست! این اثر والتون، «پنج باگاتل» (1971) یک میدان مین از ریتمهای عجیب و غریب است. در دهه 1970، گیتار کلاسیک از محبوبیت فوق العاده ای برخوردار بود اما عدم وجود انجمنهای اسپانیایی / لاتین در Five Bagatelles باعث شد که این اثر هرگز در قرن بیستم به شهرت خاصی نرسد.
این تانگو که در سال 1974 در میلان ضبط و منتشر شد و تغییر سبک آهنگسازی آستور پیازولا از تانگو کلاسیک به تانگو نو را نشان میدهد. ریتمهای تند و یک ملودی شیطانی، این اثر را در صف مقدم تانگو مدرن نگه داشته است.
Recuerdos de la Alhambra علی رغم سادگی ظاهری ملودی دلربایش، با این قطعه واقعاً تکنوازیاش را تا حد ممکن کش داده است. موقعیتهای چپ دستانه مورد نیاز گیتاریست نسبتاً ناجور هستند و شامل انواع کششهای غیرمعمول میشوند. به علاوه، استفاده از ترمولو یک چالش فنی برای هر نوازندهای است؛ اما در بهترین حالت، Recuerdos پرشور، جذاب و بسیار لطیف است.
.
یکی از معروف ترین قطعات در میان گیتاریستها، «Bourrée» محبوبِ باخ، در اصل برای لوت نوشته شده است. اگرچه این اثر اسم خود را مدیون یک رقص فرانسوی است، اما باخ به هیچ وجه Bourrée را برای رقصیدن ننوشته بود. با این حال، سرعت نرم آن و تغییرات اثر از مینور به ماژور در آخرین آکورد هر ورس، احساس شگفت انگیزی را به این اثر میبخشد.
این کنسرتو باروک فوق العاده، در ابتدا برای لوت ساخته شد، اما بازنویسی آن برای گیتار نیز به همان اندازه دوست داشتنی است. اگرچه ویوالدی بیشتر عمر خود را در ونیز گذرانده است، اما این کنسرتو را در سفرش به دور دنیا نوشت. این اثر در بوهمیا نوشته شده است و سه حرکت کوتاه آن هرگز در زمان حیات ویوالدی منتشر نشد.
گالیارد نوعی رقص رنسانس است که در قرن شانزدهم میلادی در اروپا رایج بود و شامل پرشهای زیادی میشد؛ اما آنچه در مورد این رقص غیرمعمول است، ریتم آن میباشد که یک ویژگی غیرمعمول برای آهنگسازان انگلیسی محسوب میشد.
هیچ فرضیهی معتبری از اینکه چگونه قطعهی گالیارد، نام قورباغه را در کنار خود دید وجود ندارد، اما شایعات حاکی از آن است که این ربطی به یکی از خواستگاران ملکه الیزابت اول دارد که وی با محبت او را «قورباغه» مینامید.
بخش دوم از این این مقدمه بسیار پرشور است، اما در همان افتتاحیه شگفت انگیز و مشتاقانه است که Heitor Villa-Lobos جایگاه واقعی خود را پیدا میکند. این آهنگساز برزیلی یکی از موفق ترین آهنگسازان آمریکای لاتین در قرن بیستم بود که در آثارش با موفقیت ملودیها و ریتمهای محلی فولکلور برزیل و موسیقی کلاسیک را ترکیب میکرد. بدون شک این ترکیب منحصر به فرد از دو ژانر است، که بخش A از Prelude شماره 1 را بسیار نفیس میکند.
به نظر عادلانه میآیند که تم محبوب فیلم The Deer Hunter اثر Stanley Myers را به عنوان محبوبترین قطعه مدرن موسیقی کلاسیک گیتار بنامیم. این قطعه به طور خاص برای جان ویلیامز گیتاریست نوشته شده است (البته با آهنگساز فیلم اشتباه گرفته نشود) ، مایرز آهنگساز در سال 1970 تکه پیانو کوتاه را به یک قطعه کامل گسترش داد و آن را Cavatina نامید که در ایتالیایی به معنای یک آهنگ کوچک و ساده است.
منبع : سایت آموزش آنلاین ماژورین
!شاید دشواری زبان چینی باعث شده که فکر کنیم ربان کرهای یکی از دشوارترین زبانها باشد اما برخلاف تصور اکثریت مردم، زبان کرهای یکی از آسانترین زبانهای دنیا برای یادگیری است، همچنین از متن نوشتاری کرهای میتوان به عنوان یکی از ساده ترین نوشتارها بین تمامی زبانهای جهان نام برد.پس ما میتوانیم با کمی تلاش پای خودمان را به سرزمینهای غذاهای خاص و خوشمزه و صبحهای آرام باز کنیم.
ما در ادامه فرآیند یادگیری زبان کرهای را به سه مرحله ساده با نکات مفید تقسیم کردهایم.
پس از یادگیری الفبای زبان کرهای، مرحله بعدی فراگیری لغات است. جمله معروفی وجود دارد که میگوید: شما واقعاً فقط به 500 کلمه نیاز دارید. ۵۰۰ کلمه معادل ۱۰ کلمه در هفته در یک بازه زمانی کمتر از یک سال است! شاید این جمله کمی اغراقآمیز به نظر برسد، اما واقعا امکانپذیر است. اگر از این ایده خوشتان آمد، یادگیری زبان کرهای را باهدف 10 کلمه در هفته شروع کنید.
گاهی اوقات تصمیمگیری برای یادگیری واژگان دشوار است، در اینجا است که دستهبندیهای کلمات به کمک شما میآیند (بهعنوانمثال کلمات مرتبط به احوالپرسی، احترام، غذا، حیوانات، صفتهای رایج، حملونقل). شما همچنین میتوانید از فرهنگ عامیانه (Pop Culture) برای فراهمسازی کلمات رایج کمک بگیرید. بهعنوانمثال، با تماشای یک نمایش درام دبیرستانی میتوانید زبان مربوط به بچههای مدرسهای را فرا بگیرید، یا با گوش دادن Kpop زبان عاشقانه را.
یکی دیگر از راههای تعامل با زبان، یادگیری کلمات مرتبط به اشیای موجود در یکی از اتاقهای خانه خود است- بهعنوانمثال کلمات زبان کرهای برای تمام وسایلی که معمولاً در آشپزخانه استفاده میشود (بهعنوانمثال یخچال، توستر، بشقاب، کاسه و غیره).میتوانید یک پرتره از ستاره محبوب K-pop خود را روی یخچال خود بچسبانید تا یادآوری شود هنگام استفاده از وسایل آشپزخانه، نام کرهایشان را بگویید. از دیگر ایدههای آشپزخانه قرار دادن آهنربا یا کارتپستال سوغاتی کره بر روی یخچال، خوردن خوراکیهای کرهای یا حتی نوشتن نام هر وسیله آشپزخانه بر روی تکه کاغذی با Hangul و قرار دادن آن کاغذها بر روی آن وسایل است.
ایجاد عادتهای کوچکی از این قبیل راهی عالی برای تمرین مغز شما بدون نیاز به تلاش بیشازاندازه است؛ و هرچه بیشتر بتوانید با تمرکز بیشتر بر هر آنچه زبان یا فرهنگ کرهای را برای شما جالب میکندعامل سرگرمی را افزایش دهید، تلاش کمتری برای تمرین لازم خواهید داشت.
۲. Hangul را یاد بگیرید
اولین قدم برای یادگیری کرهای Hangul یا همان الفبای زبان کرهای است. اگر میخواهید بهطورجدی این زبان را دنبال کنید، باید توانایی خواندن را در این زبان بدست آورید. الفبای زبان کرهای دارای 24 حرف است: 14 صامت و 10 مصوت.
خوشبختانه، Hangul الفبای بسیار آسانی است. وقتی که برای اولین بار به این الفبا نگاه میکنید، نمیتوانید از آن سر در بیاورید؛ اما هنگامیکه منطق و سادگی آن در تولید کلمات را بیاموزید، در یک بعدازظهر بهکل الفبا مسلط خواهید شد!
Hangul یک الفبای جادویی است زیرا حروف نمادین هستند و صامتها در واقع نمودارهای بسیار سادهای از شکل دهان برای بیان هر صدا میباشند.
مصوتها از سه علامت تشکیلشدهاند: یک نقطه به نمایندگی از خورشید (بهصورت نوشته شده -)، یک خط افقی (ㅡ) به نمایندگی از زمین و یک خط عمودی (|) به نمایندگی از انسانها که زمین و خورشید را به هم متصل میکنند.
بسته به برنامه شخصی خود، باید بتوانید Hangul را طی چند هفته (کمتر!) یاد بگیرید. شما میتوانید فرآیند یادگیری زبان کرهای را با بررسی تمامی حروف در کنار یکدیگر و سپس تقسیم آنها به بخشهای مختلفی بهمنظور به خاطر سپردن آنها آغاز کنید.
یکی از راههای یادگیری زبان کرهای این است که یک هفته را صرف یادگیری هشت مصوت ابتدایی کنید و سپس یک هفته دیگر برای تمرین صدای Y و ترکیبهای مصوت آن وقت بگذارید. سپس میتوانید به سراغ حروف بیصدا بروید و دوباره آنها را به گروههای تقریباً هشتحرفی تقسیم کنید. بهاینترتیب، با صرف ده دقیقه در روز (بهطور متوسط) بهمرور میتوانید Hangul را در مدت کمتر از دو هفته بخوانید.
هنگامیکه حروف جداگانه را کاملاً فرا گرفتید، خواندن کلمات به طرز شگفتآوری راحت میشود. هرچه بیشتر بخوانید (حتی اگر یک کلمه از آنچه که میخوانید را نمیتوانید درک کنید!)، سرعت خواندن شما بسیار بهبود مییابد. شما میتوانید در بیشتر اوقات از طریق رسانههای اجتماعی، بهویژه با دنبال کردن اشخاص کرهای موردعلاقهتان در توییتر و اینستاگرام به تقویت مهارت خواندن خود بپردازید، به خصوص با توجه به این نکته که متون به اشتراک گذاشته شده در این رسانهها بسیار کوتاه هستند.
یادگیری افعال رایج در زبان کرهای، سومین قدم شما برای شروع کار با این زبان است، زیرا افعال مهمترین قسمت هر جمله کرهای هستند. درواقع، در زبان کرهای کاملاً رایج است که یک جمله را کاملاً بیان نکنید و تنها فعل آن را بگویید! بهعنوانمثال، شما میتوانید بهراحتی بگویید «بخور» به معنای «من میخواهم غذا بخورم»، «بیایید غذا بخوریم» یا «آیا میخواهید غذا بخورید؟» و معنی هر جمله را بهطورکلی میتوان از زمینه گفتگو و لحن شما برداشت کرد.
به افعال پرکاربرد در انگلیسی و هر زبان دیگری که بلد هستید فکر کنید، چنین افعالی میتوانند شروع خوبی باشند، برای یادگیری فهرستی از این افعال را بنویسید و آنها را در فرهنگ لغات زبان کرهای جستجو کنید.
مانند سایر واژگان، اگر با فعلهای پرکاربرد شروع کنید، میتوانید بهجای فارسی از کلمات کرهای استفاده کنید. بهعنوانمثال، شما میتوانید به جای استفاده از فعل «بریم»، از کلمه کرهای가자 (کا- جا!) استفاده کنید.
همانند Hangul، عاقلانه است که همزمان تعداد کمی از افعال را یاد بگیرید و بهاندازه کافی تمرین کنید تا به خوبی بر آنها مسلط شوید. پنج فعل جدید در روز و مرور آنها میتواند هدفی بسیار خوب برای شروع یادگیری زبان کرهای باشد. روزانه ده تا پانزده دقیقه وقت برای فراگیری افعال جدید کافی است.
درحالیکه مدتزمانی که میتوانید برای مرور و حفظ کلمات زبان کرهای به حافظه بلند مدت خود صرف کنید محدودیتی ندارد، اما یک دوره کوتاهمدت (مثل 10 دقیقه) تمرین مرتب و روزانه و همچنین استفاده از فلش کارتها میتواند نتیجه فوقالعادهای را در پی داشته باشد.
منبع : سایت آموزش آنلاین ماژورین
روسیه کشوریه که با محض شنیدن اسمش یاد آب و هوای به شدت سردش و جاذبههای گردشگریش میفتیم (البته دخترای خوشگلشم جای خودشون رو دارن) روسیه یکی از وسیعترین کشورای جهانه و جزو پرقدرتتریناش و خب قطعا چنین کشوری زبان غنی و قویی داره زبانی که حدود 258 میلیون نفر به آن یعنی روسی صحبت میکنن؛البته ازین نکته نباید غافل شد که روسی جزو زبانهای دشوار برای یادگیریه اما این چیزی از جذابیت این زبان و ادبیات شاهکار این کشور کم نمیکنه در ادامه به حقیقتهای جالبی راجعبه این زبان میپردازیم
جالب است بدانید که فضانوردان ملزم به یادگرفتن زبان روسی هستند؛ چرا که سیستم رایانهای در ایستگاه فضایی بینالمللی از هر دو زبان انگلیسی و روسی استفاده میکند. فضانوردانی که به ایستگاه فضایی سفر میکنند؛ باید سفینهی سایوز را کنترل کنند که با زبان روسی کار میکند. آنها برای سفر کردن با سایوز باید به قزاقستان نیز بروند. یک شخص روسی زبان فرماندهی فضاپیما را بر عهده دارد و همینطور بیشتر خدمه هم به این زبان صحبت میکنند.
در شکل نوشتاری، زبان روسی از الفبای سیریلیک استفاده میکند. اما در حقیقت این الفبا را از یونان، در قلمروی امپراتوری بلغارستان وام گرفته است. برخی از این حروف به الفبای انگلیسی شبیهاند؛ گرچه تلفظ متفاوتی دارند.
ایالات متحدهی آمریکا یک کشور چند زبانه محسوب میشود. پس تعجبی ندارد اگر بگوییم که زبان روسی در بخشهای زیادی از این کشور رواج دارد. یعنی حدود 900000 نفر در ایالاتی از جمله نیویورک، کالیفرنیا، واشنگتن، ایلینوی، نیوجرسی، پنسیلوانیا و فلوریدا روسی صحبت میکنند.
زبان انگلیسی دربرگیرندهی بیش از یک میلیون کلمه است، این در حالی است که زبان روسی تنها حدود دویست هزار واژه دارد. اما با این وجود مشکلی در بیان معانی و منظور خود ندارند. چرا که بسیاری از کلمات دارای معانی متعددی هستند و همین هم باعث شده است که آنها فقط حدود 2500 واژه را به کار ببرند!
مردم روسیه رنگ آبی را به دو گروه تقسیم میکنند؛ آّبی روشن(goluboy) و آبی تیره(siniy). مطالعات انجام شده بر تعدادی شرکتکنندهی روس و انگلیسی حاکی از آن است که روسها در مقایسه با انگلیسیها، سریعتر تفاوت میان طیفهای مختلف رنگ آبی را متوجه میشوند. نکتهی جالبتر آن که آنها حتی قادرند؛ تفاوت بسیار جزئی میان رنگهای آبی را نیز تشخیص دهند.
حتی اگر روسی و انگلیسی از یک خانوادهی زبانی هم باشند؛ باز هم به زیرشاخههای متفاوتی تعلق دارند و همین واقعیت بیانگر این است که چرا انگلیسی زبانها درصد کمی از روسی را متوجه میشوند.
بعضی زبانها مثل فارسی و اسپانیایی، روشهای مختلفی برای بیان فعل "بودن" دارند.در حالی که زبان روسی این قابلیت را فقط در مورد زمان گذشته و آینده داراست.
بسیاری از کلمات روسی فقط یک بخش یا حتی یک حرف دارند؛ با این حال همهی صفات دو یا چند سیلاب دارند؛ به جز" злой" به معنای عصبانی.
نامهای روسی از یک نام و نام خانوادگی به انضمام یک نام مستعار تشکیل میشوند. اما نکتهی جالب توجه آن جاست که در ساختار نام خانوادگی، نام پدر به علاوهی یک پسوند متفاوت برای دختر و پسر قرار دارد. به این ترتیب که اگر فردی به نام ایوان، یک دختر و پسر داشته باشد؛ نام خانوادگی دخترش" ایوانوونا" و نام خانوادگی پسرش "ایوانوویچ" خواهد بود.
در سال 1969 "ژرژ پرک"، رمانی با عنوان “disparition”نوشت. شاید بتوان گفت که عجیبترین ویژگی این کتاب این بود که حرف e اصلا در آن وجود نداشت! هنگامی که این رمان توسط "والری کازلوف" در سال 2005 به روسی نیز ترجمه شد؛ هیچ حرف o در آن به چشم نمیخورد!
روسها با یک عنوان عجیب از آلمانیها یاد میکنند: "немецкий"؛ به معنی "کسی که نمیتواند صحبت کند." ریشهی این واژه یک کلمهی روسی به معنای "بیصدا" شناسایی شده که در بعضی موقعیتها، معنی "احمق و بیخاصیت" هم میدهد. در ابتدا، این کلمه به همهی خارجیهایی که روسی صحبت نمیکردند؛ اطلاق میشد. اما از آنجایی که سهم بیشتر این خارجیها، آلمانیها بودند؛ با گذشت زمان این عنوان تنها به آنها اختصاص یافت و تا امروز هم همراهشان مانده است.
در زبان روسی، یک مرز باریک میان افعال و ضمایر رسمی و غیررسمی وجود دارد. با در نظر گرفتن این موضوع که رعایت کردن آداب و رسوم گفت و گو برای این فرهنگ بسیار مهم است؛ توصیه میشود که حتما بر این حیطه از دستور زبان مسلط باشید! ضمایر رسمی در برخوردهای اولیه و ضمایر غیر رسمی برای مکالمات دوستانه.
یکی از ویژگیهای زبان روسی که شاید هم کمی یادگیری آن را دشوار میکند؛ واژههای همآوا است. به این ترتیب که دو کلمه با ظاهر یکسان، و تلفظی که تا حد زیادی مشابه است؛ با توجه به اینکه هنگام ادا شدن، بر کدام سیلاب آنها تاکید میگذاریم؛ معنای متفاوتی دارند. مثلا، یک کلمهی واحد همزمان میتواند به این دو شکل معنی دهد: "من پرداخت میکنم"؛ "من گریه میکنم."
در این نوشتار کوتاه به بررسی برخی از حقایق جالب و کمتر شنیده شده درباره زبان روسی پرداختیم. آموختن هر زبانی برای ما دری است به سوی یک جهان جدید با فرهنگی منحصر به فرد. امید داریم که در این مسیر موفق باشید.
منبع : سایت آموزش آنلاین ماژورین
برای همهی ما پیش اومده که تو کوچه و خیابون افرادی رو دیدیم که یه گیتار تو دستشونه و مشغول نواختنش هستن و یا اصلا گیتار رو تو کیف مخصوصش قرار دادن و مشغول راه رفتن، صحبت با دوستشون و ... هستن . اما تاحالا فکر کردید که آیا تمامی این گیتارها یکنوعند یا به چند دسته تقسیم میشند؟آیا صدا و نوع نواختن این گیتارها شبیه همه؟ اگه این سوالا براتون پیش اومده با ما تا انتهای مقاله همراه باشید.
اول از همه اینو بگم که تنوع صدا تو گیتار به قدریه که اگه بخوایم آهنگهای متفاوت از هم را بنوازیم کافیه گیتارمون رو کنار گذاشته و گیتار دیگری برداریم! یعنی ما با یکی از غنیترین سازها از لحاظ تنوع رو به رو هستیم
مسلما برای یه نوازندهی حرفهای گیتار انتخاب ساز مناسب کار سختی نیست و به راحتی میتونه از بین دهها ساز گیتار با صدای مختلف بهترینش رو برای اون قطعه و یا اجرا، انتخاب کنه اما برای یه نوازندهای که اول راهه انتخاب ساز مناسب یکی از چالشبرانگیزترین انتخاباست.
3 نوع گیتار الکتریک کدامند؟
سه نوع اصلی گیتارهای الکتریک بدنه تو پر، بدنه توخالی و نیمه توخالی هستند:
این گیتارها بدنههایی دارند که از یک قطعه چوب سخت یا (معمولاً) چند قطعه چوب به هم چسبانده تشکیل میشوند.
2 بدنه تو خالی
گیتارهای توخالی با استفاده از روشهایی مشابه روش ساخت گیتارهای صوتی ساخته میشوند. همانطور که از نامش پیداست، داخل آنها خالی است.
3 بدنه نیمه توخالی
اینها دارای یک بلوک مرکزی سخت همراه با دو طرف توخالی هستند. این مدل گیتار دارای بسیاری از مشخصات تونال گیتارهای توخالی هستند، اما به همین راحتی باز نمیشوند.
گیتارهای الکتریک بدنه تو پر امروزی رایج ترین سبک موجود در بازار هستند.Fender اولین فروشنده عمده این نوع از گیتارها بود که بعداً به Telecaster تبدیل شد. این مدل در مقایسه با سایر سازهای الکتریکی که قبل از آن در بازار موجود بودند بسیار ساده بود اما طراحی اصلی آن هنوز در سازهای تو پر امروزی دیده میشود.
گیتارهای بدنه تو پر از قطعه چوب مسطحی ساخته میشوند که به آن تخته گفته میشود و برش دقیق آن به شکل دلخواه گیتار است. در سازهای گرانتر، این تخته یک تکه یکدست چوب است، اما بدنه بسیاری از انواع دیگر گیتار از دو یا چند قطعه از همان گونههای چوبی که بهم چسبانده شده اند ساخته می شود.
تولید کننده ساز معمولا یکسری انتخابهای خاصی را در نظر میگیرد که طراحی کلی ساز را تعیین میکند، در حالی که روشهای مختلف بی شماری برای ساخت یک گیتار بدنه تو پر وجود دارد.
مطمئناً بدنههای عجیب گیتارهایی مانند Gibson Flying V، Ibanez Destroyer، Dean ML و Jackson Rhoads را دیده اید که ممکن است کمی فضایی به نظر برسند اما حتی این گیتارهای عجیب و غریب هم طبق همان اصول اولیهی طراحی هر گیتار بدنه توپری ساخته شدهاند.
در دهه 1930، گیتاریستهای موسیقی جاز و گروههای بزرگ به استفاده از گیتار الکترونیک روی آوردند تا بتوانند با حجم صدایی که دیگر سازهای روی صحنه تولید میکردند به رقابت بپردازند.
سازهای الکتریک اولیه گیتارهای توخالی و بزرگی بودند که از یک صفحه قوس دار تشکیل میشدند و به قدرت صدای خواننده نیز کمک میکرند. آنها دارای سوراخهای f برای تسهیل تقویت صدا و سوکتهای ابتدایی بودند که اجازه میداد گیتار به یک سیستم تقویت خارجی متصل شود.
گیتارهای الکتریک از آن زمان تاکنون مسیری طولانی را طی کرده اند و امروزه دارای طراحیهای مختلفی هستند؛ اما هنوز هم میتوانید جعبههای بزرگ جاز بدنه توخالی را پیدا کنید که صدایی همانند همان گیتارهای قدیمیدارند. چنین گیتارهایی بیشترین استفاده را برای نوازندگان جازی دارند که به دنبال صدایی گرم و چوبی هستند. البته، این فناوری در طی هشتاد سال گذشته بسیار پیشرفت کرده است، اما این سازها هنوز هم همان حس و حال قدیمیخود را حفظ کردهاند. از این سازها به عنوان نیمه آکوستیک نیز یاد میشود.اما این گیتارها یک مشکل اساسی دارند؛ با افزایش صدا، گیتارهای توخالی به انعکاس حساس میشوند. به همین خاطر بود که گیتارهای بدنه نیمه توخالی برای رفع این مشکل طراحی شدند و تا حدی به حل آن کمک کردند.
گیتارهای بدنه نیمه توخالی
طرحهای نیمه توخالی مشابه گیتارهای بدنه توخالی هستند اما به طور معمول بدنههای نازک تری دارند که در داخل آن یک بلوک چوبی مرکزی قرارمیگیرد و کمک میکند تا بازخورد گیتار را کنترل کنید در حالی که برخی از مشخصات تونال مشابه یک بدنه توخالی را به ساز میدهند. این نوع گیتار تقریباً در هر ژانر موسیقی، به استثنای متال سنگین، با موفقیت استفاده شده است.
گیبسون ES-335 نمونه ای از یک طرح نیمه توخالی است که برای اولین بار در سال 1958 ظاهر شد و تا به امروز محبوبیت دارد. بسیاری از سازندگان از الگوهای اولیه این ساز پیروی میکنند، اما نسخههای دیگری از گیتارهای بدنه نیمه تو خالی نیز وجود دارد.
به عنوان مثال، Fender Thinline Telecaster یک گیتار نیمه توخالی است که خیلی بزرگتر از یک Telecaster استاندارد نیست، اما از یک ساختار نیمه توخالی با حفرههای f برخوردار است. برای بسیاری از نوازندگان این گیتار ترکیبی از بهترین خصوصیات این دو نوع مختلف از گیتارهای الکتریک است.
منبع : سایت آموزش آنلاین ماژورین
مطمعنم شماهم مثل من با گوش دادن به أهنگ فرانسوی و یا دیدن یک فیلم ازین کشور شیفتهی این زبان شدید و یادگیری این زبان رو تو برنامهی زندگیتان قرار دادید.کاملا هم طبیعیه چون این زبان علاوه برا آوای دلنشین و ادبیات غنیی که داره پر از رمز و رازه که در مقاله به توضیحش می پردازیم
پیش از زبان فرانسوی، زبان لاتین در بین مردم این کشور رایج بوده است. همچنین زبان رومی مشتقی از زبان لاتین است و زبان فرانسوی نیز در ابتدا رومی بوده است. در عصر آهن، فرانسه بخشی از منطقه گیل بوده که ساکنین آن به زبان لاتین صحبت میکردند.
اکثر بومیان این منطقه، تا قبل از انقلاب فرانسه، به زبان فرانسوی صحبت نمیکردند. در قرن ۱۷ آکادمی زبان فرانسه به وجود آمد که باعث توسعه زبان فرانسه شد. در مناطق مختلف کشور، زبان فرانسوی با لهجهها و گویشهای محلی مختلفی صحبت میشد. این مسئله موجب عدم توانایی ارتباط بومیها با بومیهای مناطق دیگر شد. بعد از انقلاب فرانسه، با مداخله مستقیم دولت، تصمیم بر این شد که زبان فرانسوی به زبان رسمی این کشور تبدیل شود.
زبان بومی بسیاری از کشورهای مستقل در سراسر دنیا همچون کانادا، بلژیک، سنگال، جیبوتی و سوئیس، فرانسه است. همچنین ساکنین کشورهای ماداگاسکار و وانواتو نیز به زبان فرانسوی صحبت میکنند.
گسترش استعمار امپراتوری فرانسه در قرون ۱۷ تا ۲۰ میلادی از اروپا به آمریکا و آفریقا و حوزه دریای کارائیب، مهمترین دلیل تبدیل زبان فرانسوی به زبان رسمی مردم این کشورها است.
زبان فرانسوی در نقاط مختلف جهان ارزش و اهمیت زیادی دارد و در بسیاری از قراردادهای بینالمللی و دیپلماتیک، در کنار زبان انگلیسی از این زبان بهعنوان زبانی مهم استفاده میشود. نکته دیگر آن که در حدود ۲۰۰ میلیون نفر در کل جهان، به این زبان صحبت میکنند.
بعد از فتح نورمنان انگلیس، زبان فرانسه به زبان اشرافی و اداری تبدیل شد و این موضوع سبب راه یافتن بسیاری از عبارات و واژههای فرانسوی به زبان انگلیسی شد. در طول قرنها، زبان فرانسوی تأثیر زیادی بر زبان انگلیسی گذاشت و همین عامل باعث شد تا امروزه ریشه ۴۵ درصد از کلمات انگلیسی از زبان فرانسوی باشد!
تعداد زیادی از فرانسویزبانان، ساکن قاره آمریکا هستند. نکته قابلتوجه در این مورد این است که زبان اکثر ساکنین لوییزیانا که یکی ازایالتهای جنوبی آمریکا است، گویشی از فرانسوی میباشد. همچنین ایالت هایی مثل میشیگان، داکوتای شمالی، ورمنت، ماساچوست و میسوری نیز به زبان فرانسوی صحبت میکنند.
فرانسویها اولین اروپاییهایی بودند که پا به این مناطق از آمریکا گذاشتند و به همین علت بعضی از بومیان این مناطق به فرانسه صحبت میکنند.
همچنین به دلیل قرارگرفتن کانادا در شمال ایالت نیوانگلند، زبان مردم این منطقه نیز مشتقی از فرانسوی و کانادایی است.
لهجه و گویشهای مختلفی برای زبان فرانسوی وجود دارد. حتی در کشور فرانسه نیز این گویشها مختلف است. این موضوع به وضوح به ما نشان میدهد که این زبان زنده مرتب درحال رشد و تغییر است. اما باید بدانید که پاریسیها دارای گویشی خاص در بین دیگر افراد فرانسوی زبان هستند.
در کل جهان لهجه و گویش فرانسوی به ۳ دسته کلی تقسیم میشود:
۱- اروپایی ۲- کانادایی ۳- آفریقایی
حرفw از زبانهای دیگر وارد زبان فرانسوی شده و ریشه فرانسوی ندارد؛ بنابراین کلماتی که در فرانسوی دارای حرف w هستند، ریشه فرانسوی نداشته و در قرن نوزدهم از کشورهای مجاور و به دلیل نفوذ آن همسایهها به زبان فرانسه، به الفبا اضافه شده و این حرف بنابر تاثیری که از هر زبان گرفته با همان آوا در فرانسه تلفظ می شود. مثلا در آلمانی w صدای v می دهد و در فرانسه می گوییم vagɔ̃/ wagon/ در صورتیکه week-end از انگلیسی اومده و /wikɛnd/ تلفظ می شود. به همین ترتیب ، لغاتی که در زبان فرانسوی با حرف W آغاز میشوند، گاهی با تغییر روبه رو میشوند و V جای آن را میگیرد.
بسیاری از نویسندگان بزرگ جهان که آثار ماندگاری منتشر کردهاند، فرانسوی زبان بودهاند و آثار ادبی آنها نیز به زبان فرانسوی نگاشته شده است. از بین آثار این نویسندگان مشهور میتوان به داستان کنت مونت کریستو اثر الکساندر دوما و داستان بینوایان اثر ویکتور هوگو اشاره کرد.
بر اساس تحقیقاتی که توسط زبانشناسان انجام شده است، پرتکرارترین و رایجترین حرف در زبان فرانسوی، حرف E است. اکثر لغات این زبان، این حرف را در خود دارند. میتوان گفت این حرف یکی از حروف اصلی و پرکاربرد در زبان فرانسوی است.
حرفی که هرگز خوانده نمیشود!
حرف h هیچگاه در فرانسه خوانده نمیشود مگر اینکه در کنار c قرار بگیرد. حرف z خوانده میشود مگر آنکه آخر کلمه قرار گیرد که در این صورت خیلی از حروف دیگه هم در آخر کلمات خوانده میشوند مثل d، t، s، x...
منبع : سایت آموزش آنلاین ماژورین